چگونه شیطان در مال و اولاد شریک می شود؟

(بسم الله الرحمن الرحیم)
آیت الله جوادی آملی در تفسیر آیات 132 تا 133 سوره بقره﴿وَ وَصَّيٰ بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَ يَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَيٰ لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاِّ وَ أَنْتُم مُسْلِمُونَ * أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِى قَالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ إِلهاً وَاحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ) که به مسئله مسلمان بودن حضرت ابراهیم(ع) و دیگر پیامبران الهی اشاره دارد، گفت: خداوند در این آیات بعد از اينكه معيار رشد و سفه را مشخص كرد و معيار عقل و جهل را بيان كرد و فرمود: ملت ابراهيم(ع) بر اساس رشد و عقل تنظيم شد و اعراض از اين ملت نشانه سفاهت و جهل است. آنگاه فرمود: همين ملت و دين حق را ابراهيم(ع) به فرزندانش توصيه كرد و يعقوب(ع) هم به فرزندانش توصيه كرد و فرزندانشان را به اسلام فرا خواندند، گفتند: نميريد مگر اينكه مسلمان باشيد: ﴿و وصّيٰ بها ابراهيم بنيه و يعقوب يا بني ان الله اصطفيٰ لكم الدين فلا تموتن إلاّ و انتم مسلمون﴾.

چگونه شیطان در مال و اولاد شریک می شود؟

  

سفارش به مسلمان مردن

درباره اينكه انسان مسلم بميرد يك بحث اين بود كه اگر دين مستقر نباشد ممكن است عند الارتحال از انسان رخت بربندد؛ لذا انسان بايد دين را به عنوان يك وصف راسخ در جانش جا بدهد.مطلب ديگر آن است كه چون مرگ مشخص نيست كه چه زماني به سراغ انسان مي‌آيد و در چه زماني يا چه زميني يا در چه زمينه‌اي مرگ به سراغ انسان مي‌آيد: ﴿وَ مٰا تدري نفس بأي ارض تموت﴾ ؛ هيچ‌كس نمي‌داند در چه زميني مي‌ميرد يا در چه زمينه فكري مي‌ميرد، اين است كه همواره بايد با اسلام باشد. اگر وصيت آن است كه مسلمان بميريد و اگر مرگ مشخص نيست و زمانش مجهول است، انسان بايد در جميع شئونش مسلم باشد، در تمام حالات مسلم باشد؛ زيرا اگر در اين حال غفلت رخت بربست احياناً با غير اسلام مي‌ميرد.

 

شرط لازم برای مسلمان مردن

وی در ادامه تصریح کرد: اين دو نكته است كه دلالت مي‌كند بر اينكه انسان بايد دائماً با شئون اسلامي باشد: نكته اوّل درباره رسوخ است براي اينكه اگر اسلام راسخ نباشد ممكن است عند الارتحال رخت بربندد؛ ايمان اگر مستقر نباشد (مستودع باشد) سودي به حال انسان ندارد؛ زيرا فشار مرگ همه خاطرات را از بين مي‌برد و اگر اسلام راسخ نباشد ممكن است رخت بربندد. نكته دوم آن است كه انسان در جميع شئون متوجه خدا باشد؛ زيرا اگر در حال غفلت رخت بربست احياناً غافلاً رخت بربسته است. چون وصيت آن است كه انسان مسلماً بميرد و مرگ مشخص نيست كه در چه موقع به سراغ انسان خواهد آمد؛ پس انسان بايد در جميع شئون مسلم باشد اينكه در طليعه نماز يا غير نماز موظفيم كه بگوييم: ﴿انّ صلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين﴾ يعني همه شئون ما [بايد] مسلم باشد، همه شئون ما مطيع خداي سبحان باشد نه اينكه اين گفتار در آغاز نماز است و در وسط نماز يا پايان نماز ما بايد غافل باشيم؛ اين ‌چنين نيست اگر گفته شد: ﴿إن صلاتي و نسكي ...﴾ تعليم است يعني حيات ما لله است و ممات ما لله است، براساس اين دو نكته انسان در هر حالي هم كه بميرد راحت است؛ زيرا چون اسلام راسخ است عند الموت با انسان هست و چون انسان حيات و مماتش لله است؛ جميع شئونش به ياد حق است، در هر حالي هم كه رخت بر بست مسلماً رخت بر بست.

 

اقامه برهان توسط حضرت يوسف(ع) بر توحيد

آیت الله جوادی آملی با بیان اینکه، اين تشويق به تقليد نيست]بلکه[ تشويق به تحقيق است؛ تأکید کرد:  اولاً خداي سبحان براهين اين اسلام را ارائه كرد و ابراهيم و يعقوب(سلام الله عليهما) براهين را اقامه كردند، بعد فرزندانشان را به دين مبرهن دعوت كردند. يعقوب(ع) فرزندانش را به دين مبرهن دعوت كرد، نه آنها را به تقليد تشويق كرده باشد... يوسف(ع) قبل از اينكه به وصيت پدر عند الارتحال برسد در زندان بر توحيد، برهان اقامه مي‌كند؛ پس اين ‌چنين نيست كه يعقوب فرزندانش را به اسلام وصيت كرده كه آنها را به تقليد تشويق كرده باشد. اين‌طور نيست بعد از اينكه اين اسلام مبرهن شد اينها را توصيه به حق كرد يعني هم به برهان و هم به اسلام مبرهن تشويق كرده است. نشانه‌اش آن است كه خود يوسف كه از فرزندان يعقوب است سالها قبل از وصيت پدر همه مسائل را در زندان دارد با برهان اثبات مي‌كند؛ پس اين‌ چنين نيست كه كسي بگويد همان‌طوري كه ابراهيم و يعقوب فرزندانشان را به سنت خودشان وصيت مي‌كردند و فرزندان يعقوب هم مي‌گفتند ما دين آباء و اجداد خودمان را حفظ مي‌كنيم، ديگران هم مي‌توانند دين آباء و اجدادشان را حفظ كنند (اين چنين نيست).

قرآن به اصل سنت كه تشويق نكرده است به سنت محقَّق تشويق كرده است سنت أنبيا را تقديس كرده است؛ سنت اوليا را تقديس كرده است؛ سنتي كه عقل و وحي هماهنگ‌اند [و] او را تأييد مي‌كنند تقديس كرده است؛ لذا وقتي يوسف(ع) منتها و نعمتهاي الهي را مي‌شمارد مي‌گويد: من چون شرك را ردّ كردم و دين حق را پذيرفتم خداي سبحان اين امر را به من اعطا كرده است. لذا فرمود: اين كلمه حق را و اين ملت حق را ابراهيم و يعقوب به فرزندانشان وصيّت كردند.

 

سنت ابراهيمي وصيت به اسلام

این مفسر برجسته قرآن تصریح کرد: ... و باز در بحث قبل ملاحظه فرموديد كه خداي سبحان يك عده را به ابراهيم أولي دانست [و] فرمود: ﴿إنّ أولي الناس بإبراهيم للّذين اتّبعوه و هذا النبي وَ الّذين آمنوا﴾ يعني پيروان ابراهيم به پيامبر اسلام، و مؤمنين به پيغمبر، به ابراهيم اولويت دارند كه روش ابراهيم را احيا كنند. خب، ابراهيم(ع) يكي از برجسته ترين روشهاي او توصيه فرزندان بود به اسلام، همين توصيه را شما در وصيّتنامه حضرت امير(ع) مي‌بينيد. آن وصيتنامه معروف كه «الاّ تشركوا بالله شيئاً ... أقيموا هذين العمودين و أوقدوا هذين المصباحين» ؛ اين كتاب و سنت را، اين دو ستون را هميشه حفظ كنيد، اين دو چراغ را افروخته نگاه داريد. اين همان روش ابراهيم خليل است. آن‌ كه وصيتنامه مي‌نويسد فقط درباره اموال خود و ثلث خود سخن مي‌گويد [و] ديگر بازماندگان را به معارف دين دعوت نمي‌كند اين روش ابراهيم را ندارد. آن‌ كه در وصيتنامه‌اش حالا يا شفاهاً يا كتباً فرزندان خود را به اسلام دعوت مي‌كند، اين روش ابراهيم خليل را دارد. در اين وصيتنامه حضرت امير(ع) كه فرمود: من شما را به قرآن به نماز به حج و مانند آن دعوت مي‌كنم اين همان وصيت ابراهيم(ع) است؛ اين همان وصيت يعقوب(ع) است. خداي سبحان مي‌فرمايد: يعقوب عند الارتحال فرزندانش را به اسلام دعوت كرده است. از آنها سؤال كرد بعد از من چه مي‌پرستيد؟ آنها گفتند: خداي أنبياي پيشين مانند تو، مانند ابراهيم و امثال ذلك را مي‌پرستيم؛ پس اين يك سنت ابراهيمي است كه ﴿أولي الناس بابراهيم﴾ بايد اين روش را حفظ بكنند.

 

ميلاد، مرگ و حشر با سلامت

آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر آیه ﴿فلا تموتن الاّ و أنتم مسلمون﴾، به روایتی از امام رضا(ع) اشاره کرد و گفت: ... از امام هشتم(ع) رسيده است كه انسان عقبات كئود يا در پيش دارد يا پشت سرگذاشته، مهم‌ترين مرحله‌اش سه مرحله است: مرحله ميلاد، مرحله رحلت، [و] مرحله بعث يوم النشور و خداي سبحان براي عيسي و يحيي اين سه مرحله را سالم معرفي كرده است . اگر درباره اين دو بزرگوار يعني عيسي و يحيي(سلام الله عليهما) آمده است كه ﴿و السّلام علي يوم ولدت و يوم اموت و يوم أبعث حيّاً﴾ [كه راجع به حضرت عيسي است] يا ﴿و سلامٌ عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حياً﴾ [كه راجع به حضرت يحييٰ است] ، امام هشتم(ع) مي‌فرمايد كه اين دو بزرگوار اين مقاطع سه گانه را به سلامت گذرانده‌اند يعني سالماً به دنيا آمده‌اند، در ميلاد آنها شيطان راه نداشت [و مانند آن].

 

مشاركت شيطان در مال و أولاد

وی در ادامه افزود: عده‌اي در ميلادشان شيطان راه دارد. خداي سبحان به شيطان مي‌گويد: ﴿و شاركهم في الأموال و الأولاد﴾ اگر كسي خداي ناكرده نتوانست فرزند صالح به بار بياورد، شيطان شريك اوست. اگر از غذاي حرام توانست فرزندي متولد كند شيطان شريك اوست يعني از اين كريمه استفاده مي‌شود كه در تولد او شيطان نقش دارد: ﴿و شاركهم في الأموال و الأولاد﴾ اگر در مال شريك بود در ولد هم شريك است؛ لذا شايد نكته اينكه مال بر ولد مقدم شد همين باشد. اگر كسي مال ناپاك فراهم كرده است قهراً غذايش ناپاك خواهد بود و از غذاي ناپاك فرزند پاك متولد نمي‌شود. اين شريك شيطان است. اين اوّلين مقطع است.

 

مرگ، عصاره زندگي انسان

این مفسر قرآن به زمان مرگ اشاره کرد و یادآور شد: ... انسان وقتي مي‌ميرد عصاره حيات را به عنوان يك قدح سر مي‌كشد، يعني به عنوان يك شراب قدح و آبِ قدح سر مي‌كشد، انسان مرگ را مي‌ميراند كه در بحثهاي قبل ملاحظه فرموديد؛ انسان نمي‌ميرد مرگ مي‌ميرد. اگر انسان مي‌مرد و مرگ انسان را هضم مي‌كرد، انسان نابود مي‌شد، ولي قرآن كريم بيانش اين است كه انسان مرگ را مي‌ميراند. مرگ يعني انتقال، يعني تحوّل، انسان مرگ را مي‌چشد: ﴿كلّ نفس ذائقة الموت﴾ ، نه «الموت يدوق النفوس»؛ انسان است كه مرگ را مي‌چشد و هضم مي‌كند. انسان خواه و ناخواه بايد اين تحول را هضم بكند. اين تغيير را بايد از بين ببرد، اين انتقال از يك مرحله به مرحله ديگر را بايد حذف بكند يعني بايد به جايي برسد كه ديگر جابجا نشود. مرگ يعني انتقال از يك موطني به موطن ديگر: «و لكنّكم تنتقلون من دار إلي دار» اين انتقال يك امر قطعي است. انسان بايد اين انتقال را حذف كند يعني به جايي برسد كه ديگر جابجا نشود، به جايي برسد كه ديگر تحولي در او نباشد؛ لذا انسان مرگ را مي‌چشد ديگر مرگي نيست. در روايات قيامت آمده كه مرگ را مي‌ميرانند نه انسان را بميرانند، موت مثل يك كبش أملحي ذبح مي‌شود، ديگر مرگي نيست مرگ مي‌ميرد يعني انتقال تمام مي‌شود انسان به نشئه ثبات راه پيدا مي‌كند.

 

عصاره مرگ در ذائقه صالح و طالح

وی تأکید کرد: خب، اگر كسي بخواهد كاسه مرگ را سر بكشد. اين كاسه عصاره درخت زندگي اوست. اگر بد كرد كه اين كاسه آبش بسيار تلخ است و اگر آدم خوبي بود مظروف اين كاسه بسيار شيرين است؛ لذا هيچ لحظه‌اي تلخ‌تر از لحظه مرگ براي تبهكاران نيست و هيچ حالتي هم گواراتر از لحظه مرگ براي مؤمنان نيست، در روايات موت ملاحظه مي‌فرماييد كه هيچ حالتي به اندازه مرگ براي مؤمن لذيذ نيست. براي اينكه يك وقت چشم باز مي‌كند اوليا را مي‌بيند، أنبيا را در خانه‌اش مي‌بيند همه آنها در كنار بستر محتضر مؤمن حضور پيدا مي‌كنند به فرشته مرگ دستور مي‌دهند كه اين ولي ماست جانش را به آساني قبض بكن، فرشته هم به أهل بيت[عليهم‌السلام] عرض مي‌كند: من نسبت به مؤمنين اين‌چنين هستم. اين رواياتي كه دارد قرهٴ عين مؤمن موت است ، ناظر به همين است كه هيچ حالتي به اندازه مرگ براي انسان گوارا نيست. اگر مؤمن باشد.
بنابراين انسان مرگ را مي‌چشد، نه مرگ انسان را بچشد و از بين ببرد. خب، اگر زندگي انسان حلال بود مرگ هم به سلامت طي مي‌شود و اگر مرگ به سلامت طي شد مرحله بعد از مرگ هم به سلامت طي مي‌شود. اين است كه از امام هشتم(ع) رسيده است كه خداي سبحان در اين سه مقطع حساس نسبت به يحيي و عيسي(عليهما الصَّلاة و عليهما السلام) درود فرستاد: ﴿و سلامٌ عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّا﴾ . [كه درباره حضرت يحيي است و نيز ﴿والسلام عليّ يوم ولدت و يوم اموتُ و يومَ اُبعثُ حيا﴾ كه راجع به حضرت عيسي مي‌باشد].

 

سلامت حشر تجلي سلامت زندگي و مرگ انسان

اگر انسان مسلماً مرد، اگر مسلماً رحلت كرده باشد قهرا در حال قيامت هم «مؤمناً» سر از قبر بر مي‌دارد چون «كما تعيشون تموتون و كما تموتون تبعثون» انسان همانطوري كه مرد به همان حال از خواب مرگ بيدار مي‌شود، اگر مؤمناً مرد كه مؤمناً سر از خاك بر مي‌دارد، اگر مسلماً مرد كه مسلماً سر از خاك بر مي‌دارد. اينكه وصيت ابراهيم و يعقوب(سلام الله عليهما) اين است كه مسلمان بميريد سرش اين است؛ لذا چون اين دو بزرگوار مسلمان بودند در جميع حالات، مي‌گفتند: سلام خدا بر ما در روز ميلاد، سلام خدا بر ما در روز رحلت، سلام خدا بر ما در روزي كه سر از قبر بر مي‌داريم. چون اگر كسي مسلمان بميرد. مسلمان محشور مي‌شود. اين وصيت است.

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:8 اردیبهشت 1392 - 13:20

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد